I, my dear friends, am no mere emcee… No, from the smallest bunting to the grandest marquee, the screams of terror, the howls of joy — everything you witness tonight all comes down to me
من، دوستان عزیزم، تنها یک مجری نیستم… نه، از کوچکترین پرچم‌ها تا بزرگترین چادرها، فریادهای ترس، ناله‌های شادی — هر چیزی که امشب شاهد آن هستید، همه متعلق به من هستند.
داستان هیرو :
هیرو Ringmaster – استاد حلقه، هنرمند شکنجه‌گر، نابغه در زمان خود – اکنون برای رنج و سرگرمی هر قهرمانی که آنقدر جسور است که پرده زرشکی کارناوال را عقب بکشد و ببیند چه اسرار درونش منتظر است، اینجاست.
آموزش هیرو Ringmaster
ارباب نمایش
نبرد را با ترس و افسون‌گری هدایت می‌کند.
خوش آمدید، خوش آمدید، همگی — به نمایشی خیره‌کننده که تا ابد در خاطر خواهد ماند! آماده باشید تا حواس شما در هم شکسته شود! انتظاراتتان نابود شود! و باورهای کهن‌تان فرو ریزد!
شاهد شاهکارهای غیرممکن و جسارت‌های بی‌بدیل تنها و بی‌همتا، شگفتی ساعت‌سازی، کَتِلِ بزرگ کاگلیوسترو باشید — ارباب نمایش، هنرمند شکنجه، نابغه‌ای در زمانه خود — که اکنون اینجا است، فقط برای رنج و سرگرمی هر قهرمانی که جرأت کند پرده‌ی کارناوال سرخ را کنار بزند و ببیند چه رازهایی درون آن نهفته است.
اشتباه بیشتر استادان این است که منتظر می‌مانند تا مردم به سوی آنها بیایند. اما ارباب نمایش می‌داند که باید مخاطب خود را پیدا کند! آنها را به سوی خود بکشد. و وادارشان کند که تماشا کنند.
در میدان نبرد، همه چیز صحنه‌ای است، و ارباب نمایش، کارگردانی شاد و شجاع است. او با مهارت نمایشی خود، نبردها را هدایت می‌کند؛ دشمنان را با شلاق ترسناک و چاقوهای بی‌پایانش رام می‌کند، با ترفندهای زیرکانه، یاران را از خطر دور می‌سازد و همیشه جمعیتی را به تماشا وا می‌دارد تا شاهد شگفتی‌های چرخ مسحورکننده‌اش باشند.
اشتباهی که اکثر استادان مرتکب می شوند این است که منتظرند تا مردم به سراغشان بیایند. Ringmaster می داند که باید بیرون بروید و مخاطبان خود را پیدا کنید! آنها را به سمت خود بکشید. و آنها را وادار به تماشا کنید.
